جلسه رونمایی و معرفی کتاب: «تا آزادی، آخرین خاطرات وطنم» با حضور شیرین عبادی، نویسنده کتاب
آبان ۲۸, ۱۳۹۷یک قصه کوتاه از سرودهای جنبش زنان و «جون بائز»
بهمن ۲۴, ۱۳۹۷به مناسبت روز جهانی زن، سرودی را که حاصل همکاری سه تن از همراهان مدرسه فمینیستی، و با امید به برقراری صلح و برابری در کشورمان تهیه شده، تقدیم به همه زنان ایرانی میکنیم. این سرود با نام «سرود برابری» حاصل فعالیت مشترک منصوره شجاعی، فرشته مولوی و گرجی مرزبان است. شعر این سرود را فرشته مولوی به نگارش درآورده و آهنگسازی آن را رفیع آرمان و تنظیم آن را آریو مرزبان برعهده داشته و در اسفندماه ۱۳۹۱ در وین و با خوانندگی نسرین ح. به اجرا درآمده است. این سرود را میتوانید در بخش «صدای زنان» مدرسه فمینیستی که لینک آن در زیر میآید گوش کنید:
در ادامه روایت منصوره شجاعی، فرشته مولوی و گرجی مرزبان را درباره چگونگی ساخت این سرود میخوانید:
تولد سرودی دیگر در روز جهانی زن / منصوره شجاعی
انگار همین دیروز بود، اما به سال ۱۳۸۴، دریکی از خیابانهای اطراف میدان هفت تیر تهران، استودیوی کوچک و آرزوهای بزرگ زنانی که قصد ساختن «ای زنای سرود زندگی» را داشتند.
انگار همین دیروز بود، که ترجیع بند پرمعنای «جهان دیگری ممکن است»، آهنگ و ترانه معروف «جون بایز» را بومی ساخت و بر زبان زنان کنشگر جاری.
یادش به خیر، چند روزی همچون مشق مدرسه برابری بر کاغذهای کوچک نوشتیم «جهان دیگری ممکن است / این جنبش سازنده آن است» و خواندیم و حفظ کردیم تا که در خیابان، در گردهماییها، و حتی در جمعهای کوچکمان بخوانیم و بیاموزیم.
این اولین سرود جنبش زنان پس از انقلاب بود که به شکلی غیرحرفهای، با کمی و کاستی و با بهره گیری از آهنگ معروف جون بایز و ترانه سرایی نوشین احمدی خراسانی و گروه خوانی زنان اکتیویست ساخته شد. در میان این زنان کسانی بودند که برای اولین بار به صدای بلند در میان جمع آواز میخواندند. اما به هرحال این سرود نه همچون تولیدی حرفهای و هنری بلکه به عنوان حاصل تلاش گروهی اززنان «سرودی از آن خود» شد… شاید نوعی گوشزد به اربابان و خواتین هنر که وقتی شما نسازید… خودمان میسازیم!!
داستان سرود دوم، داستان توامان کمپین بود. کمپین یک میلیون امضا، در خیابان متولد شد، پا به پای همرهان رشد کرد و چهره به چهره مردم قدرت گرفت. شور کار در خیابان نوایی شورمند تر طلب میکرد. پس ترانهای دیگر بر اساس یکی از سرودهای قدیم کوهستان سروده شد. همپایی ترانه و ضرباهنگ، حرکت کمپین را در کوچه هاو خیابانهای شهر به تصویر کشید: «رو در کوی و برزن/ آگاهی پراکن/ گو از حق انسانها…» این ترانه را هم نوشین احمدی خراسانی سرود و عدهای از اعضای جوان کمپین اجرای آن را به عهده گرفتند. ترکیبی از کار حرفهای و کار اکتیویستی، تولیدی هنری از سوی کمپین که به سال ۱۳۸۵ بود.
اقبال به موسیقی و سرود در میان جنبش زنان، گروه «میدان زنان» را نیز سر ذوق آورد و سرود «بگو نه» که پری داریان شعرش را سروده بود در همان سالها از سایت میدان زنان پخش شد.
یک سال بعد از آن در کمپین یک میلیون امضا سرود دیگری هم ساخته شد، بازهم همنوایی حرفهایها و غیر حرفهایها و به شعری اززبان زنان که ترانه آن را مازیار سمیعی سرود و تنظیم آهنک از ثمین عابدی بود و شیرین اردلان و آزاده فرامرزی به شکل گروه خوانی اجرایش کردند. بازهم همنوایی حرفهایها و غیر حرفهایها. این کار از طریق سایت تغییر برای برابری معرفی شد و بر سر زبانها افتاد: «جوانه میزنم به روی زخم برتنم فقط به جرم بودنم که من زنم زنم زنم…» و این به سال ۱۳۸۶ بود.
چهارسال بعد از آن، فرشته مولوی، شاعر ونویسنده ایرانی ساکن کانادا، دوست و همکار دیرینهام در کتابخانه ملی و شورای کتاب کودک، شعری سرود با آرزوی اجرای سرودی برای زنان. خطابهای از زنان به زنان… «تو زنی مادر و دختر و خواهری…»
پس به سراغم آمد که حالا تا هستی بیا باهم کاری کنیم… قصد روشن بود… آزمودن راه شعر و ترانه در رساندن پیام یاری. اما دیگر نه از آن استودیوی کوچک و غیر حرفهای نشانی بود و نه به حضور در حلقه دوستان آن سالها امیدی… به امید نزدیک شدن هرکدام در دو قاره دور از هم قرار گذاشتیم که ابتدا آهنگسازی را بیابیم که دغدغه این کار را داشته باشد و بعد سراغ نوازندگان همدل رویم و سرانجام هر دو در کنار زنان دیگر دوباره جمع شویم، آواز سر دهیم و پژواک صدای یاران شویم… و این به سال ۱۳۹۰ بود.
شوق آفرینش و شوق «به اتفاق» آفریدن موجب شد که قصه سرود زنان رابا تعدادی از دوستانی که تجربه بیشتری از جامعه غرب داشتند و چم و خم این جامعه سخت و سرد اما غنی را میشناختند حکایت کردم اما در واقع بیشتر دلسردی حاصل شد تا دلگرمی… و پاسخها راه به جایی نبرد: سرود زنان مگر قبلا ساخته نشده بود؟ دست خالی؟ بدون حمایت مالی؟ کدام استودیو؟ کدام آهنگساز؟ کدام ارکستر؟… انگار تولید هنری هم جذابیتی برای همکاری ایجاد نکرد که نکرد.
پرستو فروهر گفت که دوستان ایرانی در وین، مهد موسیقی، شاید بتوانند کمک کنند که الحق کمک کردند. برای گرجی مرزبان، مهرزاد حمزه لو و ژاله گوهری که با مراکز هنری وین در ارتباط هستند نامهای فرستادم و قصه سرود ساز کردم.
گرجی مرزبان با رویی گشاده و بدون هیچ حمایت مالی و غیرمالی یک سال تمام برای یافتن آهنگسازی معتبر و اهل فن، خوانندهای حرفهای و خوش آوا، ارکستری کامل و هماهنگ، استودیویی با کیفیت بالا و… تلاش کرد که دست مریزاد بر او و همراهانش که کار تمام کردند، به سال ۱۳۹۱.
هرچند که قرار فرشته مولوی و من چیز دیگری بود و هرچند که از همان روز آغازین قرار و مدارمان صدای زنان اکتیویستی را که به تازگی از کشور خارج شدهاند در اجرای این سرود میشنیدیم و به هیجان میآمدیم اما نحوه ساخت و خواست آهنگساز و دوستان دیگر موجب شد که کار با مهارتهای کلاسیک وبا صدای آوازخوان سوپرانو انجام پذیرد.
این هم تجربهای است برای خودش، و نشان از آن دارد که جنبش راه خود میرود چه ما آوازخوان آن باشیم و چه نباشیم… این هم تجربهای برای خودش و بشارت روزی است که جنبش خود سرودی خواهد شد آهنگین و جاری بر ذهن و زبان جامعه…
اینک جلوهای از شکوه آوازهای زنان در پاییخت موسیقی جهان هدیه به جنبش زنان ایران!
یادداشتی بر سرودی / فرشته مولوی
در اسفند ۱۳۵۷ با به خیابان ریختن خودبهخودی زنان برای نه گفتن به چماق “یا روسری یا توسری” برای نخستین بار “جنبش زنان” در نگاه و خیال من پررنگ شد. از آن اسفند دور و دردناک تا دو رو بر شکلگیری “همگرایی” در میان کوشندگان جنبش زنان در ۱۳۸۸ که نوید خیزشی نو را میداد، دغدغهی یافتن کلام و بیانی گویای حال و امیدبرانگیز گهگاه گریبانم را میگرفت. این دغدغه هر بار با این باور که “من نثرنویس را چه کار به ترانه و سرود” پس مینشست. از این گذشته نان و گل سرخ هم بود که گرچه برگردانهای فارسی آن یاسبرانگیز مینمود، کم و بیش میشد هر هشت مارس را با آن سرکرد. تب توفندهی خرداد ۸۸ و آنچه بر “صدا و ندای ما” رفت، ناگهان و ناخواسته ترانهی ندای ما را در گوش و بر زبانم سُراند و رَواند. بار دیگر در افسون همآمیزی موسیقی و کلام و شور هستیبخش “ترانه – سرود” فرورفتم و عاقبت عشق به ترانه و نیاز به سرودی ویژه کار خود را کرد. در هشت مارس ۲۰۱۱ سرود برابری بر روی صفحهی کامپیوترم بود. اما سرود همصداییِ جمع است و برآمده از همکاری گروهی و پیشکش به همگان؛ آنچه من داشتم، تنها کلامی بود در حبسِ بایگانیِ من که همراه با آن ملودی که تنها در سر من مینواخت، در خلوت تنهایی من زمزمه میشد. چنین ترنمِ تکخوان و تکشنویی به کارِ آن بیشمار زنانی که صدایشان در قلم من دمید، نمیآمد. پس دوباره به نان و گل سرخ برگشتم. در هشت مارس ۲۰۱۲ از آن نوشتم و برگردان فارسی این ترانه-سرود را پیشکشِ جنبش زنان ایران کردم. سرانجام دستِ یاری دوستان دیده و نادیده پیش آمد و سرود برابری از حبسِ بایگانی من آزاد شد. به یاری منصوره شجاعی و به کوشش ستودنی گرجی مرزبان این سرود هم آهنگساز یافت و هم خواننده تا در این هشت مارس ۲۰۱۳ از سوی تنی چند از همراهانِ جنبش زنان ایران پیشکش همهی زنانی بشود که در پیشبرد جنبش زنان ایران و جهان میکوشند.
سرود برابری
به کار ما نگر
حرف ما شنو
همسخن شو!
تو…
تو زنی، مادر و دختر و خواهری
با مردان همسری
همدوش و همآوری
برابری.
به کار ما نگر
راه ما ببین
همپا شو!
تو…
نیمی از جهانی، همچو مهر و ماهی
همارهای
رویشی، زایشی، به کار آفرینشی
آزادهای.
به کار ما نگر
دست ما بگیر
با ما شو!
تو…
تو زنی، تو زنی، آزادهای
برابری.
بند از پای خود بگسل
پرده از روی خود برفکن
بر ساز آزادی بزن
آواز آبادی بخوان
آزادهای، برابری
برابری، آزادهای.
به کار ما نگر
حرف ما شنو
راه ما ببین
دست ما بگیر
همسخن، همپا، با ما شو
با ما شو!
سرود زنان: کاری مشترک و ماموریتی شریف / گرجی مرزبان
در بهار ۲۰۱۲ هنگامیکه منصوره شجاعی پیشنهاد ساخته شدن سروده مستقلی برای جنبش زنان را بر مضمون شعری از فرشته مولوی با من در میان گذشت، فکر میکردم که میدانم چه کسانی این سرود را خواهند سخت. آنچنان این امر برایم روشن و بدیهی مینمود که بدون لحظهای تردید این مهم را بر عهده گرفتم. اینکه این وظیفه مهم به بنده حقیر محول شد بجز فعالیت فرهنگی من و آشنایی با هنرمندان ساکن اطریش بیشتر این گمان بود که در پایتخت موسیقی جهان از موسیقیدان و استعداد و جسارت کمبودی نخواهیم داشت.
اما یافتن هنرمندی که روحیه صلح آمیز جنبش زنان ایران را منعکس کند و شعر هم فارسی را بشناسد و آنرادر فضای موسیقایی پست مدرن منتقل کند کاری آسان نبود. ماموریتی که ماهها بطول انجامید. تا اینکه در آبان ماه سر انجام رافی آرمان آهنگساز و فلوتیست ایرانی مقیم وین با خوشحالی فراوان این امر را بر عهده گرفت. وقتی جزییات پروژه را با او در میان گذشتم گفت نرد آدم درستی آمده ایید و بسرعت مشغول به کار شد. با وجودیکه سه روز در هفته در شهر دیگری در هفتصد کیلومتری وین در کنسرواتوار تدریس میکرد، هفتههای پی در پی اوقات فراغتش را با ساختن موسیقی متن سرود بسر آورد: با نگارشهای نخست هیچ راضی نبود. این سرود میببایست یگانه و منحصر بفرد باشد و روحیه عصر خویش را در بر گیرد. میبایست سرودی برای یک قرن باشد و هما هنگ با روحیه پیشرو و زنانه شعر فرشته مولوی. و از همه مهمتر شبیه هیچ سرود دیگری نباشد.
پس از پانزده نگارش سرانجام موسیقی آماده شد. باید بفکر خواننده میبودیم. از یکی از خوانندگان اپرا و بنام مقیم وین خواستیم که صدایش را به سرود هدیه کند. نسرین ح. به گروه ما ملحق شد. درحین تمرینها متوجه شدیم که مجموعه ایدهآلی حاصل شدهاست. مراحل تمرین و ضبط صدا با همت و همکاری آریو مرزبان، دانشجوی جوان هنر و فیلم به نتیجه نهایی رسید. همینقدر بگویم که سرود در فاصله نیمه شب دوم ماه مارس تا روز چهارم مارس ضبط و آماده انتشار شد. میخواستیم ۸. مارس ۲۰۱۳ نه تنها به زنان ایران و بلکه به همه فعالین زن در سراسر جهان به پاس تلاشهایشان در راه برابری حقوق مسلمشان سرودی اهدا کنیم که پیام آنان را به گوش جهانیان برساند. به امید آینده یی روشن و برابر
منبع: مدرسه فمینیستی